به اندازه ی بائوباب ها!
نوشتن!...ای دوستِ قدیمی
باز به سراغ من بیا، مادامی که زنده ام...
در چشمانم برق بزن و در انگشتانم رخنه کن تا این ساعات نیلی رنگ وحشتِ خود را در نگاهم بشویند...
نوشتن! ای دوست قدیمی
باز به خواب هایم وارد شو...و مرا به یادم بیار ،مادامی که زنده ام...
روی موهایم برقص و در گوش هایم بخند تا این قوانینِ بد رنگ ،خستگیِ خود را از من برُبایَند...
بگذار تمام رنگ های سرخ جهان را در گلبرگ های یک خاطره پر رنگ کنم،
و مادامی که زنده ام مثل تَرَکِ تبر بر پیکر درخت ماندگار باشم.
آیدا گلبادنژاد