نوشته های یک بیگانه

((خواندن))

    نظر

کتاب هایی هست که آن هارا نشسته بر نیمکتی کوچک میخوانند در پشت میز مدرسه. برخی از کتاب هارا در ضمن راه رفتن میخوانند (و این به سبب قطع آن ها نیز هست)؛ دسته ای در خور جنگل هایند و دسته ای در خور دشت ها و صحراهای دیگر...

پاره ای از کتاب هارا در دلیجان خوانده ام ، و پاره ای دیگر را خفته در ته انبار علوفه. برخی از آن ها بای باوراندن این نکته است که آدمی روحی دارد ؛ و برخی دیگر برای نا امید کردن این روح.

در برخی از آن ها وجود خدا به اثبات میرسد و در پاره ای دیگر نمیتوان به چنان غایتی دست یافت.

ناتانائیل کی همه ی کتاب هارا خواهیم سوزاند؟؟؟

ک تا هایی هست که تنها میتوان در کتابخانه ی شخصی جایشان داد و کتاب هایی که ستایش بسیاری از منتقدان را بر انگیخته است.

برخی از کتاب ها در نظر خردمندان خوار است اما کودکان خردسال را به هیجان می آورد. برخی دارای نگرشی شگفت انگیز است و آدمی آن هارا هرچند بسیار خوانده باشد در نمی یابد.

ناتانائیل کی همه ی کتاب هارا خواهیم سوزاند؟؟؟

برای من ((خواندن)) اینکه شن های ساحل نرم است،  بس نیست...

به چشم من هر شناختی که مبتنی بر احساس نباشد بیهوده است...

*آندره ژید*